- شاید اولین باری است که این قلم سر به زیر افکنده و در راستای تفرقه می جنبد، آن هم بعد از حماسه ی عظیم ایران ، در سوگ آذربایجان و دقیقاً بعد از گذراندن عید اتحاد مسلمین !!! - شاید این قلم ، تاختن بر ضعیفان را عادت خود کرده است !! - شاید هم هدف این قلم دیوار است ولی مخاطبش را درها قرار داده ! - یا شاید مشتی را توصیف می کند که نمونه ای است از خروارها ! ولی این قلم مطمئن است که در باره ی بنابی می خواهد بنویسد که اهالی اش سال هاست به تلاش ، نجابت ، ساده زیستی و مهمان نوازی شهره است.

اگر چه این صفات بعضاً رنگ باخته اند ، ولی همچنان تنها سرمه ی چشمانشان خاک پای مهمان است.

اهالی که خودشان از مهاجرت بیزارند ، مهاجران را در آغوش می کشند و به هر شکل و قیافه ای قبولشان دارند.

سالهاست که این مردم ، شهروندان کُرد را در بناب می بینند آن هم با همان لباس قومی و همان زبان شیرینشان و اهالی علاوه بر اینکه با لباسشان مشکلی ندارند بلکه مدت هاست که برای هم دلی بیشتر نه تنها به فارسی بلکه بعضا دست و پا شکسته کردی هم با آن ها صحبت می کنند!! عصرهای پنجشنبه است که مرکز شهر دیدنی می شود.

آنگاه که این قوم دلاور خانوادگی برای خریدهای هفتگی شان به مرکز شهر می آیند و گویی انگار.

انسان به فکر فرو می رود وقتی که ببیند که کُردهای ساکن بناب جهت کار به شهر های هم جوار می روند و عصرها در میان خانواده ی خود در حاشیه ی بناب ساکن می شوند !! آیا آن ها بناب را بیشتر قبول دارند؟ یا اینکه بنابی بیشتر تحویلشان می گیرد؟ در این میان زمانی فرا می رسد که می بینیم که از سه سهمیه ی نمایندگان ارومیه در مجلس در دوره ی اخیر، یک کُرد هم به مجلس راه پیدا می کند و دولتی را می بینیم که جهت تغییر سیاست های کنترل جمعیتی به تکاپو افتاده است.

آیا علتش جز این نیست که این قوم دلاور با بی توجهی به سیاست های کنترل جمعیت ، نسبت جمعیتی شیعه و سنی را در ایران به هم ریخته است؟ اگر بخواهیم از تقابل های فرهنگی بوجود آمده هم چشم پوشی کنیم ، این فکر آینده ی بناب است که آزارمان می دهد.

یعنی چند سال دیگر.

؟کدام انتخابات.

؟چند نفر از شوراهای بناب .

؟با چند هزار نفر.

؟ - شاید روزی فرا برسد که دیگر دغدغه ی بنابی لهجه ی دلنشینش نباشد و افسوس زبان از دست رفته اش را بخورد !! - و شاید روزی هم فرا برسد که دیگر نگران تحویل جام به دیگران نباشد بلکه خودش جام را از دست دیگران هدیه بگیرد!! حال سوال اینجاست که ، آیا نباید برای آینده کاری کرد؟ آیا همان طور که به آنها احترام می گذاریم نباید فرهنگ بناب را هم دودستی بچسبیم؟ یا.

انگار چاره ای نیست.

!!.