دختر و پسری که در خلقت متفاوتند و هر کدام سر سفره ای دیگر بزرگ شده اند، چطور می توانند مثل هم فکر کنند و علایق و تنفرات یکسانی داشته باشند؟ ! !
متاسفانه اشتباه بزرگی که بواسطه برخی روانشناس نماها در جامعه ما رواج پیدا کرده، اینست که زوجهای جوان انتظار تفاهم در افکار و عقایدشان را دارند که در صورت محقق نشدنش (که بنا به دلائل ذکر شده، طبیعی هم هست) شکست عاطفی و احساس انتخاب نادرست شریک زندگی شان را دارند.
لازم به ذکر است که توقع تفاهم از همدیگر (حتی از والدین، دوستان، همکاران، همسایگان و ... ) انتظاری عبث و بیهوده است. پس چاره کار چیست؟ جواب، را باید در واژه هایی چون واقع بینی، انصاف، خوشرویی، گذشت، احترام متقابل، پرهیز از ظن بیجا و ... جستجو کرد.
اینکه مردی از سریال مورد علاقه همسرش خوشش نمی آید و یا زنی علاقه ای به همراهی شوهرش در تعقیب اخبار ندارد، نگران کننده نیست. مشکل زمانی آغاز میشود که هیچکدام از طرفین نمی خواهند واقعیت موجود در سلیقه و علائق دیگری را قبول کنند. هیچکدام حاضر به گذشت و صرفنظر از علائق خود به نفع دیگری نمی باشند.
زوجهای جوان باید بدانند که آنها که زندگی شیرینی دارند، تفاهم ندارند بلکه نسبت به هم گذشت بیشتری دارند و همچون سرمایه داران زیرک و موفق، منافع خویش را در گرو منافع شریکانشان میدانند .
قبول کنیم که انسان موجودی است اجتماعی و با اعمال محدودیت های بیخودی و به انزوا کشاندن همسرمان، عایدی جز تلخکامی نخواهیم داشت.
البته بو مورد ده سوز چوخدی ولی حیف چی وقت یوخدی.
با آرزوی شادکامی مستمر همشهریان عزیزم – مرتضی مقرری
ارسال نظر