سال هاست که مردم سرزمینم با اصطلاحاتی جدید چون طبقات اجتماعی ، دهک های اقتصادی , خوشه ها و… آشنا شده اند با اینکه ممکن است هر شهروند ایرانی با شنیدن آن ها به فکر قطع و وصل یارانه های خود بیافتد!! ولی نگارنده قصد دارد در این نوشته با استفاده از این واژه های جدید ، تحلیلی هر چند ناقص از گذشته و آینده ی انتخابات در بناب ارائه دهد ، بنابی که معتقدم بر خلاف وجود اختلاف طبقاتی شدید ، شاید تنها شهری باشد که این فاصله ی طبقاتی را در ظاهر خود بروز نمی دهد و این امر نیز به ساده زیستی و قناعت و شاید به هم روحیه ی محافظه کاری مردمان این دیار برمی گردد که به نوعی غنی را با فقیر یکسان نشان می دهد.

اگر سفری خیالی به گذشته ی بناب داشته باشیم ؛ این فاصله ها را در ظاهر جامعه ی آن محوتر می بینیم و اگر در این سیر تاریخی به بیست و اندی سال پیش رسیده و توقف کنیم مردمانی یک شکل و یک دست را به یاد خواهیم آورد که حتی طرز فکر غالباً یکسانی هم دارند و دغدغه ی عمومی ، شهرستان شدن بناب و پیشرفت آن است و با همان تفکرات دست به انتخابی می زنند و دکتری را روانه ی مجلس می کنند که با تلاش خستگی ناپذیرش سعی می کند که تک تک خواسته های مردم را عملی کند و بناب بالاخره شهرستان می شود و پیشرفت های چشمگیر صنعتی ، اقتصادی ، آموزشی و فرهنگی با تکرار همان انتخاب در دوره های بعدی در بناب به بار می نشیند.

این پیشرفت ها سرمایه های راکد بناب را به کار انداخته و کارخانه های متعددی در آن احداث می شود و سرمایه دارانی قدرتمند پدید می آیند و بناب میزبانی می شود برای مهاجران جویای کار و این گونه یک دستی جامعه ی بناب بهم ریخته و طبقات اجتماعی (ثروتمند و فقیر و متوسط) در ظاهر بناب پدیدار می شود.

حجیم ترین طبقه ی هر جامعه (متوسط) که قریب به اتفاق کارمندان و کسبه ی بناب را شامل می شود فارغ از اینکه نه مشکلات طبقه ی ضعیف را دارد و نه دغدغه ی گروه ثروتند ، با همان تفکرات قبلی باز در فکر پیشرفت بناب باقی می ماند ولی با گذر ایام این افراد با مشاهده ی بعضی از نارسائی ها در جامعه به مسائل شهر نیز بی تفاوت می شوند و عملا با کم شدن حجم بالفعل این گروه ، تاثیرگذاری خود را از دست داده و به زعم خود روشنفکری را پیشه ی خود کرده و حتی از حق رای خود نیز می گذرند!! کار به جایی می رسد که حتی با التماس های پروفسور شهر نیز این قوم به خواب رفته خیال بیدار شدن ندارند و در این میان فردی راهی مجلس می شود که با هزینه ی قشر ثروتمند بناب و با پشتوانه ی احساسات طبقه ی ضعیف ، نه به عنوان وکیل بناب بلکه صرفاً وکیل اهالی بناب مشغول به خدمت می شوند.

در گذر این سال ها قومی که خود را به خواب زده اند زیر انبوهی از پارچه نوشته های رنگارنگ شهر تنها با مرور خاطرات گذشته های خود مسرورند.

گویا خیال بیدار شدن ندارند تا اینکه در عصر جمعه ای برفی جمع کثیری از خواب زمستانی چندین ساله بیدار شده و در میان بهت دو گروه دیگر ، بنابی را راهی مجلس می کنند تا و به تعبیر ایشان که بناب را خدا آزاد کرد ، دورانی جدید در شهرستان آغاز گردد.

بعد از گذشت ماه ها که تفکرات آرمانی جناب بنابی رفته رفته به واقعیت ها نزدیک تر می شوند در انجمن بنابی ها سخن از این می رانند که بناب همتی دیگر می طلبد و در شرایطی که عده ای این صحبت ها را برای آماده کردن شرایط جهت ورود برادرشان به عرصه ی انتخابات شوراها تعبیر می کنند ، ولی به نظر می رسد که بنابی به این نکته پی برده اند که برای به خواب نرفتن هر بنابی ، باید هر از گاهی تلنگری بر آنها زده شود.

نگارنده این عصر بیداری را به فال نیک گرفته و اعتقاد دارد که برای بیداری همیشگی شهروندان باید تلاش کرد و اکنون نیز لزوم تشکیل ائتلاف های سیاسی یک دست متشکل از متخصصان امر ، ضروری به نظر می رسد تا با اعلام آمادگی افراد دلسوز شهر جهت ورود به انتخابات شوراها و آماده کردن اذهان جهت رای دهی به ائتلاف های متخصص به دور از تعصبات فامیلی و محله ای و شغلی قدم هایی بزرگی جهت انتخاب های بزرگ برداشته شود.

به امید روزهایی که با انتخاب اعضایی متخصص ، دلسوز و هم دل برای شوراهای شهر،هر دو موتور هواپیمای پیشرفت بناب هم زمان به کار افتاده و شاهد اوج گیری مجدد آن باشیم.