دیزل آباد بناب! جایی که اخیراً به آن شهرک فرهنگ هم می گویند! شهرکی که زمانی قرار بود بزرگترین مجتمع مسکونی فرهنگیان و کارمندان بناب باشد، اما ظاهراً این فرهنگیان و معلمان گرامی اکثراً دارای شغل دوم هستند؛ آنهم شغل رانندگی ماشین های سنگین! البته شاید هم رانندگان کامیون بناب در کنار رانندگی، به معلمی هم می پردازند! به هر حال ما هیچ جوابی برای این سوال پیدا نکردیم! با اینکه سالهاست تردد ماشین های سنگین در معابر و مناطق درون شهری بناب ممنوع شده است، اما گویا رانندگان این ماشین های سنگین اینجا را «درون شهر» حساب نمی کنند که شب و روز در کوچه ها و خیابان های باریک این شهرک تردد میکنند! شهرکی که صرفاً یک محل مسکونی است.

جالب اینکه گاهی این کامیون ها بارهای سنگینی نیز دارند و با این بارهای سنگین اقدام به عبور و مرور می کنند.

مثلاً گاهی دیده می شود که بر پشت این تریلر ها سنگ های عظیم الجثه ای وجود دارد! به یاد داریم که چند سال پیش یکی از همین سنگ ها در یکی از جاده های کشور، از پشت تریلر بر روی یک خودروی سواری سقوط کرده و سرنشینان آن را به کشتن داده بود.

حال تصور کنید این سنگ در یک شهرک مسکونی سقوط کند! ساکنان آنجا اگر هم زیر سنگ نمانند و خانه هایشان تخریب نشود، حداقل زلزله پر قدرتی را تجربه خواهند نمود و به متعاقب آن کلیه امکانات رفاهی از جمله آب، برق، گاز، تلفن و هر آنچه که تصورش را بکنید قطع خواهد شد! امکاناتی که حتی با وزیدن یک باد، باریدن باران، سرد شدن هوا، گرم شدن هوا، عبور ماشین سنگین، ساخت و ساز و .

به راحتی قطع می شوند و وصل آنها گاهی یک روز تمام طول می کشد، با سقوط یک سنگ چند ده تنی به یقین تا چند ماه قطع خواهند ماند! یکی از روتین ترین قطعی های شهرک فرهنگ، قطعی آب است.

به حدی این رویه معمولی شده که ساکنان آن فکر می کنند هفته ای یک بار باید آب قطع شود!! این قطع شدن ها به دلایل مختلفی روی می دهند.

مثلاً ممکن است یک ماشین سنگین از روی لوله ای که کمتر از یک متر زیر سطح خیابان قرار دارد، عبور کند لوله ی پلاستیکی کم دوام بلافاصله خواهد ترکید.

حالا این ترکیدگی به علت زیر آسفالت بودن، تا چند روز معلوم نمی شود.

اما بعد از چند روز ممکن است آسفالت ناحیه ای از خیابان نشست کند! یا چشمه های آب زلال در وسط خیابان پدیدار شود و همزمان با آن، ساکنین شهرک مجبور شوند آبی را نوش جان کنند که انواع گل و لای و میکروب و کثافت از محل ترکیدگی به درون آب آشامیدنی نفوذ کرده.

تازه بعد از این مشاهدات و گزارشات، به آرامی و با طمانینه، کارشناسان(!) اداره آب در محل حضور پیدا می کنند، سپس از یک فقره بیل مکانیکی دعوت به عمل می آورند! بعد از آن که بیل مکانیکی مربوطه در محل حادثه حاضر شد، اقدام به کندن محل می کنند.

سپس کارگران محترم با سطل هایی، آب جمع شده در چاله را به بیرون می ریزند و وارد چاه می شوند و بعد از کلی ماجراهای هیجان انگیز، نهایتاً موفق به ترمیم لوله می گردند! و در انتها، روی آن را با همان خاک پر کرده، محل حادثه را ترک می کنند! مدتی طول می کشد تا همه ی گل و لای وارد شده به لوله آب، از شیر خانه های اهالی شهرک، به خارج بریزد و آب صاف شود.

تازه بعد از این ماجراها، نوبت می رسد به صاف کردن خیابان! ماشین هایی که در شهرک تردد می کنند، از روی محل حادثه عبور کرده و گل و لای آنجا را به بقیه جاهای خیابان می مالند! آنقدر که در اطراف محل، رنگ آسفالت از نظر پنهان می شود! سپس شن های مربوطه در همه ی خیابان پخش شده، به مرور خود محل تعمیر، پایین تر می رود و تبدیل می شود به یک چاله! از این به بعد قرار است روزانه صدها ماشین در این چاله بیفتند! شاید بعد از ماه ها، به دلایل انسان دوستانه(!) اداره آب یا شهرداری به فکر بیفتد که کاری برای این چاله انجام دهد.

در نتیجه دوباره آنجا را کنده و روی آن یک درپوش بتونی با دریچه فلزی قرار می دهد! این دریچه ها معمولا به طور طبیعی 10 سانتی متر از سطح آسفالت بلندتر هستند و این بار این چاله تبدیل می شود به سرعت گیر! از این به بعد قرار است روزانه صدها ماشین با این مانع بتونی برخورد کنند!! شما برای مرور خاطرات یا مشاهده ی به عینه ی مطالب نوشته شده در اینجا، می توانید در طول خیابان های شهرک فرهنگ به گردش بپردازید و دریچه های بتونی را در جای جای این خیابان ها ببینید و شاید هم بشمارید! این از آب شهرک که به لطف این موارد، ساکنان آنجا یاد گرفته اند به هیچ چیز اعتماد نکنند! مدتی پیش شهرداری اقدام به تخریب و بازسازی آسفالت خیابان اصلی شهرک فرهنگ نمود.

این کار -که من هنوز هم با وجود گذشت ماهها نمیتوانم باور کنم!- باعث شده که چاله های خیابان ترمیم شود و جاهایی که در اثر نشت تدریجی آب نشست کرده بود، تعمیر گردد.

اما به رغم این زحمات هنوز هم شاهد قطع شدن های گاه و بی گاه هستیم.

اکنون تصور کنید در یک روز بارانی یا طوفانی در و پنجره ها را بسته اید و از طریق تلویزیون مشغول دنبال کردن اخبار هواشناسی هستید که ناگهان.

! همه جا در تاریکی و سکوت فرو می رود! بله این برق است که شما را تنها گذاشته! و اکنون باید کلیه جریانات ترمیم لوله را در مورد ترمیم فیوزها و سیم های برق تکرار کنیم البته با کمی اختلاف در جزئیات! پس فوراً به سراغ گوشی تلفن رفته و شماره ی اداره برق – قسمت اتفاقات برق را می گیرید تا مسئولین مربوطه را از مشکل حادث شده مطلع نمایید.

اما بوق اشغال برایتان پخش می شود! احتمالاً مسئولین مربوطه در حال مکالمه برای رفع این مشکل هستند.

گوشی را قطع کرده و منتظر می مانید تا مشکل به زودی رفع گردد.

اما بعد از گذشت مدتی متوجه می شوید هیچ چیزی عوض نشده! در نتیجه دوباره اقدام به شماره گیری می کنید اما بازهم صدای آشنای بوق اشغال! دوباره شماره گیری می کنید.

باز هم بوق اشغال! عجب! مسئولین مربوطه چقدر با تلفن حرف می زنند؟! دوباره شماره گیری، دوباره بوق اشغال! بعد از 10 دقیقه دوباره شماره را می گیرید، دوباره اشغال! به شدت نگران حال مسئولین مربوطه می شوید! بنابراین طی یک اقدام انسان دوستانه لباس پوشیده و قصد می کنید به اداره برق بروید تا مسئولین مربوطه را از مشکلات احتمالی نجات دهید!! که ناگهان برق می آید! شما نفس راحتی می کشید( نه به جهت آمدن برق، بلکه به جهت رفع نگرانی از جانب مسئولین مربوطه)! و دوباره گوشی را بر می دارید تا ببینید این مسئولین مربوطه این مدت با کی حرف می زدند؟! که این دفعه بلافاصله بعد از شماره گیری، مسئول مربوطه جواب می دهد! و شما ضمن تشکر از زحمات شبانه روزی، از مسئول مربوطه خداحافظی می کنید!! در کل می توان گفت امکانات و خدماتی که برخی از ادارات و سازمانهای مختلف به مردم ارائه می دهند، در هنگام ضرورت، ناپدید می شوند! برای نمونه داستان قطع شدن گاز در چله زمستان را بیاد بیاورید.

در پایان باید بگویم چون مسئولیت این وقایع را هیچ کسی بر عهده نمی گیرد و بخش اعظم نوشته های من دروغ محض هستند، بنابراین اگر مردم شریفمان هرگونه شکایتی در این رابطه داشتند، می توانند مستیماً به خود بنده مراجعه کنند.

بنده از هم اکنون آمادگی خود را برای شنیدن فحش های مسئولین مربوطه و نیز بدوبیراه های مردم اعلام می کنم! پ.

ن:البته شاید این اتفاقات مختص این شهرک نباشند و در سایر جاهای شهر هم دیده شوند!! آدم برفی.